صغیر اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۴۱۷: چوبدید خویشتن را همه حسن و دلربائی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چوبدید خویشتن را همه حسن و دلربائی به هزار رنگ پوشید لباس خودنمائی بنمود خویشتن را بخود و ز فرط خوبی دل خود ربود از کف بنگر بدلربائی عجب از کمند زلفش که برای عالمی شد همه رشتهٔ اسیری همه دام مبتلائی به ازل چو دانهٔ خال نمود تا قیامت همه مرغهای دل شد به هوای آن هوائی گرهی نمیشود باز ز کار خلق عالم اگر او ز زلف پرچین نکند گره گشائی بحقیقت ار ببینی ره بردن دلست این که بهرکسی گشوده است دری ز آشنائی نفسی ز غم رهائی نبود برای عاشق که به گاه وصل هم دل تپد از غم جدایی چو گدای درگه عشق بود صغیر شاید به شهنشهان اگر فخر کند از این گدائی صغیر اصفهانی