صغیر اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۴۱۶: دمی که پرده ز رخسار خود براندازی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دمی که پرده ز رخسار خود براندازی ز روی خود مه و خورشید را خجل سازی بپردهٔی و دل از کف بری چه خواهی کرد دمی که پرده ز رخسار خود براندازی نه خون دل خورم ام روز با خیال لبت که سالهاست که با جان خود کنم بازی ز بند بند من آید نوا که در چنگت فتاده ام چو نی و از لبم تو ننوازی زمانه نسبت قد تو را چو داد بسرو برای سرو شد این مایهٔ سرافرازی بناز بر همه عالم که با چنین صورت رواست هر قدر ای نازنین بخود نازی هوای وصل تو چون در سر صغیر افتاد بسوخت بال و پرش زین بلند پروازی صغیر اصفهانی