صغیر اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۴۱۲: برو بجو ز عمل مونسی و داد رسی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
برو بجو ز عمل مونسی و داد رسی که مونست نبود جز عمل بگور کسی عروس دهر گرت یار شد تو غره مشو که دیده همچو تو داماد این عجوزه بسی نفس نفس گذرد عمر و سال گردد و مه تو را به هر نفسی در سر اوفتد هوسی چگونه منکر حشری بحالتی که خدای حیات تازه ببخشد ترا به هر نفسی فریب غول بیابان مخور مرو از راه بدار گوش دل خود بنالهٔ جرسی برو ز حق بطلب راه وادی ایمن که چون کلیم دلیل رهت شود قبسی مکن ز دست رها دامن علی چو صغیر که جز علی نبود در دو کون دادرسی صغیر اصفهانی