صغیر اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۳۹۸: ایکه نام آن صنم را در بر من میبری
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ایکه نام آن صنم را در بر من میبری باخبر شو نام بت پیش برهمن میبری ایدل افتادی چو در دنبال آن سیمین ذقن خویش دانستم سوی چاهم چو بیژن میبری در حقیقت پهلوان عشقست ای دستان سرای چندنام از گیو و گودرز وتهمتن میبری غنچهٔی شکرانهٔ دولت بما اکرام کن ایکه از باغ وصالش گل بدامن میبری آخر ای بیگانه پرور آشنا این شیوه چیست میدهی کام رقیبان و دل از من میبری غمزهٔ چشمان کنی با عشوهٔ ابرو قرین هر کجا باشد دلی آنرا باین فن میبری گر بری از دوستانت دین و دل نبود عجب کز لطافت ای پرویش دل ز دشمن میبری ایکه ما دردی کشانرا دانی از اهل خطا بی سبب نیست از سوء خود در حق ما ظن میبری شعر خود بر وزن شعر شیخ میگوئی صغیر شرم بادت خوشه ئی را پیش خرمن میبری صغیر اصفهانی