صغیر اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۳۹۳: الا که از مینخوت مدام بیخود و مستی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
الا که از می نخوت مدام بیخود و مستی بخود نگر که چه بودی چه میشوی چه هستی گرت بچرخ برین جا دهد بلندی طالع اگر نه تن بتواضع دهی ملاف که پستی چو در سجود خودستی مگو خدای پرستم خداپرست شوی آنزمان که خود نپرستی بغیر دوست بت است آنچه را که در نظر آری رسی بمنصب خلت چون آن بتان بشکستی دلت که خانهٔ یار است وقف غیر نمودی ببین رهش بکه بگشودی و درش بکه بستی بخلوتی که تو بایست با حبیب نشینی بیخت خویش زدی پای و با رقیب نشستی غمین مباش برفتی اگر ز دست صغیرا که دوست دست تو گیرد چو دید رفته ز دستی صغیر اصفهانی