صغیر اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۳۷۷: دی گفت زاهد از دو جهان چون گذشتهای
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دی گفت زاهد از دو جهان چون گذشته ای گفتم خموش باش تو عاشق نگشته ای تو پای بند آنچه من از وی گذشته ام من در کمند آنکه تو از وی گذشته ای داند یکی سعیدم و خواند یکی شقی ای کلک صنع تا چه به نامم نوشته ای هل خرقه چاک ماند و سوزن مجو که چون سوزن رسد هر آینه محتاج رشته ای ای خاک پای پیر خرابات نازمت خاکی و لیک سرمهٔ چشم فرشته ای هرکس که پا نهد به تو سرخوش برون شود ای خاک میکده به چه آیی سرشته ای کشت آنگه نفس خود کند احیای عالمی عیسی وقتی ای که ز خود نفس کشته ای گاه درو رسید و تو در خوابی ای صغیر پشتت چو داس گشته و تخمی نکشته ای صغیر اصفهانی