صغیر اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۳۶۸: بیچارهٔی که نیست بجز حق پناه او
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بیچارهٔی که نیست بجز حق پناه او آن کن که به شود ز تو حال تباه او از خود مساز رنجه را کسی که سوی تو گردد رها ز شصت خدا تیر آه او بیداد گر هلاک شد و ماند برقرار بیدادکش که بود خدا دادخواه او چه کند ظالمی بره و خود در آن فتاد زان پیشتر که دیگری افتد بچاه او خواهی گواه مسکنت از مفلس حزین رخسار زرد و دیدهٔ پرخون گواه او تنها زبان وسیله برای سئوال نیست بس کن که صد سئوال بود در نگاه او بس بینوا صغیر که شد چشم او سپید فکری کسی نکرد بروز سیاه او صغیر اصفهانی