صغیر اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۳۶۷: ای کحل چشم اهل نظر خاک پای تو
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای کحل چشم اهل نظر خاک پای تو وی جان عاشقان همه یکسر فدای تو آندم که پرده افکنی از روی خود بود نقد روان زنده دلان رونمای تو ای خاک بر سری که نشد خاک درگهت ای وای بر دلی که نشد مبتلای تو هستی تو آفتاب جهانتاب و جان ما باشد چو ذره رقص کنان در هوای تو زاهد در آرزوی بهشت است و وصل حور ما را همین بس است بهشت لقای تو بندم دو دیده چون تو بچشمم نهی قدم تا ننگرند مدعیان نقش پای تو عالم برای من بود و من برای دل باز آی ای کسی که بود دل برای تو یابد ز نو حیات و برآرد سر از لحد گر مرده بشنود سخن جانفزای تو گر من امید لطف تو دارم بعید نیست سلطانی و نظر بتو دارد گدای تو با آنکه گل بلطف و صفا شهره شد بود کمتر ز خار در بر لطف و صفای تو ای سرو چون بباغ روی دارد آرزو کاید صغیر سایه صفت در قفای تو صغیر اصفهانی