صغیر اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۳۴۲: کرده عشق تو چنان بیخبر و بی خویشم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کرده عشق تو چنان بیخبر و بی خویشم که به غیر از تو دگر هیچ نمی اندیشم گرم از نوش نوازی ورم از نیش زنی هم بنوش تو ز جان مایل و هم بر نیشم گر من امید عنایت ز تو دارم شاید تو شه مملکت حسنی و من درویشم مذهب عشق بنازم که به یکباره نمود فارغ از هر روش و بی خبر از هر کیشم کرد فارغ طلب وصل تو از هر کارم ساخت بیگانه غم عشق تو از هر خویشم در جنون من و مجنون بود ار فرق اینست که در این راه دو صد مرحله از وی پیشم لب آن شوخ شکرخند نباتی است صغیر که نمک ریخته داغش بدرون ریشم صغیر اصفهانی