صغیر اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۳۴۱: دهنش هیچ و از آن بوسه تمنا دارم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دهنش هیچ و از آن بوسه تمنا دارم جای خنده است کز او خواهش بیجا دارم با خیال رخ لعل لب و زلفش عمریست خون بدل شور بسر سلسله برپا دارم فارغ ز سبحه و زنارم و از مسجد و دیر تا سر و کار بدان زلف چلیپا دارم کار من عاشقی و مستی و شاهد بازیست من از این کار نه انکار و نه حاشا دارم همه دارند به یوسف نظر رغبت و من رشک بر حال پریشان زلیخا دارم نخورم حسرت جام و نکشم منت جم تا که از خون جگر باده مهیا دارم صحبت مردم دانا طلب ایدوست که من هر چه دارم همه از صحبت دانا دارم واعظم گفت بترس از صف محشر گفتم با ولای علی از حشر چه پروا دارم دامنم از گنه آلوده و غم نیست صغیر که به دامان علی دست تولا دارم صغیر اصفهانی