صغیر اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۳۳۶: ای عجب ما خسته جان از فرقت جانانهایم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای عجب ما خسته جان از فرقت جانانه ایم با وجود اینکه با جانانه در یک خانه ایم خویش را بدنام کردیم و به بدنامی خوشیم عاقلان از ما بپرهیزید ما دیوانه ایم هر کسی را کسوت عریانی از حق کی رسد ما گدایان در خور این خلعت شاهانه ایم زاهدا محراب و مسجد بر تو ارزانی که ما روز و شب مست و خراب افتاده در میخانه ایم در ازل خوردیم یک پیمانه از مینای عشق تا ابد در وجد و حالت از همان پیمانه ایم پیش شمع روی جانان جان نبازیم از چه رو ما مگر در عشق بازی کمتر از پروانه ایم هر چه میخواهی بکن ای آشنا با ما که ما تا گرفتار توایم از خویشتن بیگانه ایم گنج در ویرانهٔ دل جسته ایم وزین سبب روز وشب در کنجکاوی اندر این ویرانه ایم تا بچنگ آریم آنزلف پریشان چون صغیر با صبا در کشمکش گاه و گهی با شانه ایم صغیر اصفهانی