صغیر اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۳۳۲: من نخواهم بکسی زهد و ریا بفروشم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
من نخواهم بکسی زهد و ریا بفروشم گو همه خلق بدانند که می مینوشم واعظ بیهده ام وعظ مفرما که بود در بر پیر مغان رهن کلامی گوشم دستبرد غم عشق تو بنازم ای دوست که ببرداست ز تن طاقت و از سر هوشم گر نه از بهر نثار قدمت بود سرم زیر این بار گران هیچ نرفتی دوشم پای تا سر همه در ذکر گل روی توام گرچه لب دوخته و غنچه صفت خاموشم با کسی انس نگیرد دلم از خلق جهان جز خیالت که مصور شده در آغوشم چونکه غمگینی من باعث خرسندی تست روز و شب در پی غمگینی خود میکوشم هر زمان روی تو را مینگرم همچو صغیر دیده یکبارگی از هر دو جهان میپوشم صغیر اصفهانی