صغیر اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۳۱۵: بنشین ببرم جانا تا از سر جان خیزم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بنشین ببرم جانا تا از سر جان خیزم جان و سر و دین و دل اندر قدمت ریزم هرگه که تو بنشینی با غیر من از غیرت برخیزم و بنشینم بنشینم و برخیزم دانم ز چه ننمایی آن چشم سیه بر من دانی که شوم مست و صد فتنه برانگیزم بر پای دلم عمری زد سلسله عقل آخر افکند به شیدایی آن زلف دلاویزم در مجلس من زاهد غافل پی آن آید تا شیشهٔ می بهرش بگذارم و بگریزم گفتم بصغیر از می پرهیز نما گفتا من ماهیم از دریا بهر چه بپرهیزم صغیر اصفهانی