صغیر اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۳۰۹: دربند زلف یار چو شد مبتلا دلم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دربند زلف یار چو شد مبتلا دلم یکباره شد ز قید دو عالم رها دلم دیر و حرم کنند بگردش همی طواف تا گشته جای آن صنم دلربا با دلم نازم صفای صافی بی درد صوفیان کز یک پیاله اش شده دار الصفا دلم کردم بلطف خضر چو ظلمات و هم طی دیدم که هست چشمهٔ آب بقا دلم آنجا که رفته است دلم جز خدای نیست داند خدا و بس که بود در کجا دلم حیف است بشکنند بسنک جفا که هست یک شیشه پر ز جوهر مهر و وفا دلم بیگانه گشته است ز خلق جهان صغیر تا با علی و آل شده آشنا دلم صغیر اصفهانی