صغیر اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۳۰۶: سر و جان داده گدای در میخانه شدیم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سر و جان داده گدای در میخانه شدیم رایگان لایق این منصب شاهانه شدیم یار در خانه دل بود و نمیدانستیم شکرلله که کنون محرم این خانه شدیم عجبی نیست که بیگانه شویم از همه خلق ما که از خویش بسودای تو بیگانه شدیم سنک طفلان بسر خویش خریدیم آنروز کز غم زلف چو زنجیر تو دیوانه شدیم یافت چون گنج غمت جای بدل ز ابر مژه آنقدر سیل فرو ریخت که ویرانه شدیم منعما ناز فرما ز زر و سیم که ما در ازل مخزن آن گوهر یکدانه شدیم هر که را مینگرم مست و خرابست صغیر ما در این شهر به مستی ز چه افسانه شدیم صغیر اصفهانی