صغیر اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۲۹۳: هست این کون و مکان گوی خم چوگان عشق
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هست این کون و مکان گوی خم چوگان عشق الله الله از دل عاشق که شد میدان عشق چشم دل گر بر گشایندت بمیدان وجود اندر این میدان نخواهی دید جز جولان عشق آنکه جوید عشق را پایان گه آغاز حشر گو پس از پایان محشر هم مجو پایان عشق عشق را سر در خط فرمان حسن است و بود جمله موجودات را سر در خط فرمان عشق غیر انسان بهر انسانست و انسان بهر دل دل برای اینکه گردد کنز مهر و کان عشق هیچ دانی از چه گردون را دمی نبود سکون چون من سرگشته آنهم هست سرگردان عشق ماحصل را گر همی خواهی ز من بشنو صغیر ماسوی مملوک عشقند و علی سلطان عشق صغیر اصفهانی