صغیر اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۲۸۴: دوستان با که دهم شرح پریشانی خویش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دوستان با که دهم شرح پریشانی خویش که چسان گشته سیه روزم از آنزلف پریش روز از شب ننهم فرق و مسا را ز صباح دشمن از دوست نمیدانم وبیگانه ز خویش ناصحم گو ندهد پند که سودی نکند دل دیوانه کجا وسخن خیراندیش خواهی ار حال دلم پرس از آنطره که من روزگاریست ندارم خبری از دل خویش نه من آشفتهٔ آن طره طرارم و بس جان نبرده است مسلمانی از اینکافر کیش کی میسر شود آسایش حال سلطان گر نباشد پی آسایش حال درویش تو و اندوختن سیم و زر ای خواجه که ما بگرفتیم ره فقر و فنا را در پیش من که دارم گنه آید سوی من عفو اله زانکه درمان سوی درد آید و مرهم سوی ریش نیست غم گر نشود کم غم بسیار صغیر بلکه شاد است که هر لحظه غمش گردد بیش صغیر اصفهانی