صغیر اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۲۸۱: در خمر طرهٔ طرار کمند اندازش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در خمر طرهٔ طرار کمند اندازش دل چنان رفت که در خواب ندیدم بازش خواهی ار حال من و یار بدانی اینست او بخون پیکر من میکشد و من نازش چرخ را بیضه وش آورده بزیر پر خویش مرغ دل تا بهوای تو بود پروازش هست تفسیر شکر خندهٔی از لعل لبت میرود هر سخن از عیسی و از اعجازش جام جم گیر بکف تا بتو گردد معلوم که چه انجام جهانست و چه بود آغازش رازها بس به بر پیر مغانست ولی تا بدو سر ندهی پی نبری بر رازش سخن عشق بود آتش سوزان آری نتوان کرد بهر خام طمع ابرازش گوشهٔ معرفت آباد خموشی جایی است کانکه شد ساکن آن هست ملک دمسازش نی صغیر است که گوید سخن اینگونه بلی نائی است آنکه تو از نی شنوی آوازش صغیر اصفهانی