صغیر اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۲۷۷: دلم بیمار و یاد چشم بیماری پرستارش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دلم بیمار و یاد چشم بیماری پرستارش پرستاری چنین یارب چه باشد حال بیمارش گرفتارم بتار طرهٔ طرار دلداری که درهر جا دلی پیدا شود باشد گرفتارش بنایی کوهکن بگذاشت اندر بیستون از خود که هر کس بنگرد گوید بنازم دست معمارش به پشت پردهٔ عصمت بود حسن از حیا پنهان همانا عشق بایستی که تا سازد پدیدارش ببین عشق زلیخا چون تقاضا کرد با یوسف کشید از دامن یعقوب پیغمبر به بازارش الا یوسف ببازار است بازآ در خریداران زلیخا نیستی هم با کلافی شو خریدارش لقای دوست را دانی اگر کیفیت و لذت سراپا دیده گردی چون صغیر از بهر دیدارش صغیر اصفهانی