صغیر اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۲۳۳: دلم نظر سوی آن زلف پرشکن دارد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دلم نظر سوی آن زلف پرشکن دارد بلی غریب نظر جانب وطن دارد بتی که نیست مرا غیر او دگر یاری هزار عاشق دیگر به غیر من دارد ز خاک بهر چه با داغ سر زند لاله بدل نه گر غم آن سرو سیمتن دارد از آن خوش است بتنگی دلم که اینحالت بیادگار از آن غنچهٔ دهن دارد زمن گریخت دل و رفت در چه ذقنش بحیرتم که چه اندر چه ذقن دارد روا بود که بپوشد چو من نظر ز چمن کسی که بر گل رویش نظر چو من دارد ز خاک ره بت من دارد آن کرامت ها که عیسی از لب و یوسف ز پیرهن دارد ز عشق من شده حسن تو شهره در عالم که شهرت اینهمه شیرین ز کوهکن دارد ز نیستی بطلب ام ن و عافیت آری چه باک رهرو مفلس ز راهزن دارد زنی شنید صغیر آنچه بایدش واعظ دگر چگونه ترا گوش بر سخن دارد صغیر اصفهانی