صغیر اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۲۲۷: نه هر که تاخت بمیدان دلاوری داند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نه هر که تاخت بمیدان دلاوری داند نه هر که سوخت در آتش سمندری داند نه هر ستاره درخشید صاحب نظری مهش شمارد و خورشید خاوری داند توانگر آنکه بدست آورد دلی ورنه نه هر که سوخت دلی را توانگری داند هوای تاج کیانی ندارد اندر سر کسی که قدر کلاه قلندری داند نشست دیو به اورنگ جم ولی آصف رویهٔ زحل و سیر مشتری داند میان معجزه و سحر فرق بسیار است نه هر مفتن و ساحر پیمبری داند نشان راه ز دزدان ره چه می پرسی نه هر که بر سر راه است رهبری داند مشو غلام کسی غیر خواجه قنبر کدام خواجه چو ا و بنده پروری داند صغیر تا شده از جان غلام درگه او غلامی در او به ز سروری داند صغیر اصفهانی