صغیر اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۹۲: راستی مردم از آندم که بصلب پدرند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
راستی مردم از آندم که بصلب پدرند چون به بینی بره مرگ و فنا ره سپرند عجب اینست که این قافله روزان و شبان بعیان در حضرند و به نهان در سفرند این جهان رهگذر و مردم غافل ز خدای پی آزار هم ام اده در این رهگذرند خبر از جمعیت مشرق و مغرب دارند وز پریشانی همسایهٔ خود بی خبرند عمر خود حمله باندوختن مال جهان بگذرانند و گذارند و از آن درگذرند شبشان روز درخشنده کسانی که ز مهر روز و شب در پی آسایش نوع بشرند وز ره سعی و عمل آنچه که آرند بدست با محبت بخورانند و بعزت بخورند هیچ دانی که بود زندهٔ جاوید صغیر خیرخواهان که در این مرحله صاحب اثرند صغیر اصفهانی