صغیر اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۹۰: بر دل چو یاد لعل لب یار بگذرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بر دل چو یاد لعل لب یار بگذرد گویی مسیح بر سر بیمار بگذرد صد داغ لاله را بنهد روی داغ اگر روزی بباغ آن گل بی خار بگذرد یکبار هر که بنگرد آن روی دلربا از جان و دین و دل همه یکبار بگذرد چشم یقین گشا و رخش بی گمان ببین حیفست عمر جمله به پندار بگذرد هوشیار دیده ایم بسی مست می رود مرد آن که مست باشد و هشیار بگذرد بر بازوی کمان کشت ای مدعی مناز تیر دعا ز گنبد دوار بگذرد رشگ آیدم ببخت بلند صبا که آن هر نیم شب بگیسوی دلدار بگذرد عاشق ز جان خویش تواند گذشت لیک هرگز گمان مدار که از یار بگذرد در خانهٔی که پرده گشاید ز چهره یار تا عرش نور از سر دیوار بگذرد بگذشت بر صغیر و نشاند آتش غمش آنسان که عفو حق بگنهکار بگذرد صغیر اصفهانی