صغیر اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۷۹: قربان آن زمان که زمان و مکان نبود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
قربان آن زمان که زمان و مکان نبود او بود و حرفی از من و ما در میان نبود غافل ز کسب سود و زیان خود از عدم سوی وجود ره سپر این کاروان نبود معنی نداشت شرح فراق و حدیث وصل شکر و شکایت این همه ورد زبان نبود اعجاز انبیا و کرامات اولیا سحر و فسانه در بر خلق جهان نبود اضداد را نبود تنازع به یکدیگر گیتی دچار جنک بهار و خزان نبود از حرص و آز بین سلاطین روزگار این خصمی و مجادله در هر زمان نبود نوع بشر به آلت قتاله ساختن تا این حدود با هنر و کاردان نبود از ا نفجار بمب اتم شهرها چو دود با ساکنین خود سوی گردون روان نبود تنها همین ز عدل نمی رفت صحبتی ظلم از توانگر این همه بر ناتوان نبود از فرط ناتوانی و از کثرت غرور پامال غم ضعیف و قوی سرگردان نبود شایع نبود این همه تبعیض در بشر این نا مراد و آن دگری کامران نبود هان بر صغیر تا نبری ظن بد که او بر دستگاه قدرت حق بدگمان نبود هر ذره گشت جلوه گر از غیب در شهود غیر از نشان قدرت آن بی نشان نبود صغیر اصفهانی