صغیر اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۵۹: اگر که خانه خمار دایمم وطن است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
اگر که خانهٔ خمار دایمم وطن است عجب مدار که این خانهٔ امید منست گذاری از چه که پشتت ز بار غم شکند بنوش باده دمادم که باده غم شکنست بکوی میکده صحبت ز سیم و زر مکنید که رفته ام من و سودا به نقد جان و تنست مرا نصیحت واعظ چگونه درگیرد که وعظ او همه اظهار فضل خویشتنست نه من بخویش کنم عشقبازی ای یاران به گردن دلم از زلف دلبری رسن است دلا دگر ز غم خود سخن مگو با یار که در میان تو و یار حایل آن سخن است دو یار چون که هم آغوش می شوند آن به کنند رفع موانع اگرچه پیرهن است صغیر داشت به دل مطلبی و یارش گفت چه مطلبست ترا کان به از رضای منست؟ صغیر اصفهانی