صغیر اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۴۴: از حرم بگذر که اینجا خرگه آنشاه نیست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از حرم بگذر که اینجا خرگه آنشاه نیست کوی او را کعبه جز سنگ نشان راه نیست گرچه در دیر و حرم تابیده انوارش ولی جز که در صحرای دل آنشاه را خرگاه نیست از شکایت گر زنی دم یار پوشد از تو رخ آری آری در بر آئینه جای آه نیست عین وصلش می نماید هجر ورنه لحظهٔی دست از زلف بلند آن پری کوتاه نیست تا نگردی نیست از هستی کجا یابی خبر جز ز راه لا الهت ره به الا الله نیست از خدا توفیق جو شاید ز خود آگه شوی کانکه از خود نیست آگه از خدا آگاه نیست ناوک نمرود را یزدان بخون آلوده کرد تا بدانی هیچکس محروم از این درگاه نیست دولت فقرم چنانکرده است مستغنی که هیچ در دل من آرزوی مال و فکر جاه نیست چندم از بدخواه می ترسانی ای ناصح برو من نخواهم بهر کس بد با کم از بدخواه نیست عالمی را می توانی رام کرد از دوستی هیچکس را در مقام دوستی اکراه نیست من گدای آستان شاه مردانم صغیر چشم ام یدم بجز بر درگه آنشاه نیست صغیر اصفهانی