صغیر اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۲۸: خدای آنچه بزلف نگار چین انداخت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خدای آنچه بزلف نگار چین انداخت نگار بهر من خسته بر جبین انداخت برفت و برد مرا همچو سایه در پی خویش قدی که سایه نه از ناز بر زمین انداخت بزلف کرده صبا را بجرم آن زنجیر که دوش زلزله اندر سواد چین انداخت سیاه روز جهان را چو شب نمود آن مه ز زلف پرده چو بر روی نازنین انداخت غلام مردم چشم که در رخ خوبان نظر همیشه ز چشم خدای بین انداخت من از جمال تو حیرانم و از آن نقاش که نقش صورتی این سان ز ماء و طین انداخت یقین ز زلف تو غافل بود دل آنکس که چنک عشق بگیسوی حور عین انداخت کسی بکام دل خود رسد که همچو صغیر بپای دوست سر و جان و عقل و دین انداخت صغیر اصفهانی