صغیر اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۱۴: ای به فدای تو من و هر چه هست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای به فدای تو من و هر چه هست وی تو حقیقت بت و من بت پرست دیگرم از غم نفسی هست نیست از منت ای جان خبری نیست هست خار بیابان جنون نی همین پای ز مجنون دل آزرده خست هر سر خاری که بپایش خلید در دل و در دیدهٔ لیلی شکست ماه فلک پیش رخت منفعل سرو چمن در بر بالات پست داشت ز غم دل سر دیوانگی زلف تواش پای بزنجیر بست در ره عشق تو فتادم ز پای آه نگیری گرم ای دوست دست در خم زلف تو مرا حال دل هست همان حالت ماهی بشست یافت چه خوش حاصل ایام عمر آن که شبی با تو به خلوت نشست تا ابد از عشق تو نالد صغیر دیده رخت را چو به صبح الست صغیر اصفهانی