صغیر اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۰۴: ز بسکه دیر شد ای دوست انتهای فراقت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز بسکه دیر شد ای دوست انتهای فراقت برفت از نظرم روز ابتدای فراقت همین نه من بفراق تو مبتلا شدم و بس به هر که می نگرم هست مبتلای فراقت مگر بشر بت وصلم کنی علاج که دیگر به هیچ به نشود درد بیدوای فراقت دل حزین نشود هیچگه زیاد تو خالی انیس جان نبود هیچکس سوای فراقت کنار من که فراقت نشسته جای تو خواهم شود دمی که نشینی تو باز جای فراقت ز من جدا نشود لحظه فراق و چه خوش بود اگر وفای تو هم بود چون وفای فراقت فراق هم بفراق تو مبتلاست نداند صغیر با که دهد شرح ماجرای فراقت صغیر اصفهانی