صغیر اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۹۳: کی توان گفتن که او با ما سر و کاری نداشت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کی توان گفتن که او با ما سر و کاری نداشت حس عالمگیر او جز ما خریداری نداشت تیر مژگانش نکردی جز دل ما را نشان حلقهٔ زلفش بغیر از ما گرفتاری نداشت ماه کنعان خسرو مصر ملاحت بود لیک بی زلیخا حسن او گرمی بازاری نداشت کارها جز عشق بازی سربسر بازیچه بود زان دل ما در جهان جز عاشقی کاری نداشت بار محنت بردن آسانتر ز بار منت است شادمان آنکو بغم خو کرد و غمخواری نداشت گیتیش در دخمهٔ محو و فراموشی سپرد آنکه بگذشت وزنام نیک آثاری نداشت چرخ هرگز بر مراد راستان دوری نزد راستی جز کجروی این سفله رفتاری نداشت همچو بلبل از چه مینالید روز و شب صغیر گر به پای دل ز عشق گلرخی خاری نداشت صغیر اصفهانی