صغیر اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۵۰: زنده نبود آنکه او را معرفت در کار نیست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زنده نبود آنکه او را معرفت در کار نیست مرده پندارش که هیچ از عمر برخوردار نیست معرفت موقوف دیدار است و بس یا للعجب چو نشود عرفان حق حاصل اگر دیدار نیست عالم ایجاد از روی مثل آئینه ایست واندر آن آئینه پیدا جز جمال یار نیست سرمهٔ تحقیقت ار بخشد بچشم دل ضیاء غیر او بینی در این دیر کهن دیار نیست دفع پندار من و ما کن ز خود او را ببین کاین من و ما در حقیقت هیچ جز پندار نیست راستی کیفیت منصور ثابت می کند اینکه جای حرف حق جز بر فراز دار نیست بذل جان کردند مردان بهر حرف حق صغیر بی خودان را ترک جان بهر خدا دشوار نیست صغیر اصفهانی