صغیر اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۳۰: چو در کویت وطن دارم نجویم باغ رضوان را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چو در کویت وطن دارم نجویم باغ رضوان را چو بر رویت نظر دارم نخواهم حور و غلمان را نه کافر نی مسلمانم که یاد طره و رویت ببرد از خاطرم یکباره شرح کفر و ایمان را دو جرعه باده ام ساقی کرم کرد و یکی دیدم می و مینا و ساقی عشق و عاشق جان و جانان را شبی در خواب می دیدند کاش آن طره را آنان که بر من خرده می گیرند گفتار پریشان را ندید ار زاهد آن رخسار این نبود عجب آری نبیند چشم نابینا رخ خورشید تابان را به عالم هرکسی آورده بر کف از کسی دامان صغیر آورده بر کف دامن شاه خراسان را منم خاک کف پای سگ کوی شهنشاهی که ضامن شد ز راه مرحمت وحش بیابان را همی خواهم به آن چیزی که خود می داند آن سرور نوازد از طریق لطف این عبد ثناخوان را صغیر اصفهانی