صغیر اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۸: جانا ز روی خویش بر افکن نقاب را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
جانا ز روی خویش بر افکن نقاب را تا کی نهان به ابر کنی آفتاب را مغرور حسن خود شده خوبان شهر مصر ای یوسف از جمال برافکن نقاب را بنشسته ام به راه که شاید من گدا گویم سلامی آن شه مالک رقاب را حالی که لاله را قدح باده بر کف است ساقی مکن دریغ زمستان شراب را ما درس معرفت ز خط یار خوانده ایم بگذار در مقابل زاهد کتاب را دیدم به خواب خنجر خونین بدست یار جویا شدم ز ابروی او شرح خواب را گفتا صغیر قتل تو تعبیر خواب توست آورده بود کاش به فعل این جواب را صغیر اصفهانی