صغیر اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۶: گر نبینم روزی آن مهر جهان افروز را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر نبینم روزی آن مهر جهان افروز را تیره تر از شب به بیند چشم من آن روز را دل بشوق تیر مژگانش کشد از دیده سر تا مگر گردد هدف آن ناوک دل دوز را خواست تا خلق جهانش بنده فرمان شوند زان خدایش داد این حسن جهان افروز را شد سر نالایقم خاک ره پیر مغان اختر مسعود بین و طالع فیروز را دایمم در نیستی رغبت فزاید آنچنانک حرص افزاید حریص سیم و زراندوز را چنگ از من یاد دارد این خروش دلخراش نی زمن آموخته این نالهٔ جان سوز را کس به عالم کی شود استاد در کاری صغیر تا نکو شد خدمت استاد کارآموز را صغیر اصفهانی