صابر همدانی
غزل ها
شمارهٔ ۴۱: تو را گر هست واجب بهر قتل من کمر بستن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تو را گر هست واجب بهر قتل من کمر بستن مرا ممکن نمیباشد ز رخسارت نظر بستن چه گویم وصف خط عارضت را؟ چون تو میدانی نمیآید ز من پیرایه بر دور قمر بستن توان با رشتهٔ الفت به هم پیوست عالم را چنان کز رشته ای ممکن بود عقد گهر بستن در آن معبر، که سائل راست دست از آستین بیرون بود از بخل قارونی گره بر سیم و زر بستن مرا عار از لباس کهنه نبود، لیک گردون را چه نذری باشد از این کهنه بر شاخ شجر بستن؟ زدل (صابر) نخواهد کرد بیرون مهر یاران را کجا ز آیینه می آید بروی خلق در بستن؟ صابر همدانی