صابر همدانی
غزل ها
شمارهٔ ۲۵: شب باشک چشم من او را نگاه افتاده بود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شب باشک چشم من او را نگاه افتاده بود گوئیا بر آب دریا عکس ماه، افتاده بود پی باسرار نهانی برد عارف ز آن دهن گر فقیه تنگدل در اشتباه افتاده بود وه! که آن سیب زنخ آسیب من شد، چون کنم؟ یوسف بخت من از اول بچاه افتاده بود این عجب نبود که من مجذوب عشقم کز نخست کهربا را الفتی با پرکاه افتاده بود دوش صهبای غمت بازاهد و صوفی چه کرد؟ کاین بمسجد مست و آن در خانقاه افتاده بود حال (صابر) را ز مرغ آشیان گم کرده پرس چون که او بر وی گذارش گاه گاه افتاده بود صابر همدانی