حاجب شیرازی
غزل ها
شمارهٔ ۱۱۰: در، بند توام ای بت تجریش به دربند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در، بند توام ای بت تجریش به دربند بخرام به دربند ببین خسته در، بند انگشت تو، بر قفل مهمات کلید است زان باز بود، بر رخ تو، هر درو دربند از فیض تو تجریش و جماران و دزاشیب بهتر بود از بلخ و بخارا، و سمرقند فیض ارطلبی در، ره روحانی ما آی با روح خدا، تاکه شود، روح تو پیوند کاهی اگر از کوه وقار تو بسنجد زانو، بر آن کاه زند کوه دماوند ور، نام تو، بر سینه الوند نویسند هر صبح کند سجده دماوند به الوند گر نور خدا تافت به تصدیق تو در طور بگذشت ز البرز و دماوند خداوند بگذر سوی پس قلعه فضول ار بگذارد تا شاه نداند تو کجائی و چه و چند از قلهک و زرگنده گذر سوی خلد زیر ور چنده دروس نگر خرم و خورسند «حاجب » پی سیر است همه ساله به شمران دروازه به دروازه و دربند به دربند حاجب شیرازی