حاجب شیرازی
غزل ها
شمارهٔ ۵۹: هر که آمد گل ز باغ زندگانی چید و رفت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هر که آمد گل ز باغ زندگانی چید و رفت عاقبت بر سستی اهل جهان خندید و رفت کس در این ویرانه جز یکدانه حاصل برنچید هر که آمد دانه بذر هوس پاشید و رفت سر چرا عاقل فرود آرد، به تاجل سلطنت باید آخر پای خود را در کفن پیچید و رفت گر تو هم از رفتن راه عدم ترسی مترس بس که آسانست این ره می توان خوابید و رفت بس که در گل گل عذاران خفته در پهلوی هم همچو شبنم میتوان در روی گل غلتید و رفت در جهان از رفتن معراج خود ترسی مترس بسکه خوش جائیست با سر میتوان گردید و رفت «حاجب » اندر دار دنیا میل آسایش نداشت چند روزی آمد و یاران خود را دید و رفت حاجب شیرازی