ایرج میرزا
زهره و منوچهر
بخش ۱: صبح نتابیده هنوز آفتاب
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
صبح نتابیده هنوز آفتاب وانشده دیدۀ نرگس ز خواب تازه گُلِ آتَشیِ مُشک بوی شُسته ز شبنم به چمن دست و روی منتظرِ حولۀ بادِ سَحَر تا که کند خشک بدان رویِ تر ماه رُخی چشم و چراغ سپاه نایب اوّل به وِجاهت چو ماه صاحبِ شمشیر و نشان در جمال بندۀ مِهمیزِ ظریفش هِلال نجم فلک عاشق سردوشی اش زهره طلبکارِ هم آغوشی اش نَیِّر و رَخَشان چو شَبه چَکمه اش خفته یکی شیر به هر تُکمه اش دوخته بر دورِ کلاهش لبه وان لبه بر شکلِ مَهِ یک شبه بافته بر گردنِ جان ها کمند نامِ کمندش شده واکسیل بند کرده منوچهر پدر نامِ او تازه تر از شاخِ گل اندامِ او چشم بمالید و برآمد ز خواب با رخِ تابنده تر از آفتاب روز چو روزِ خوشِ آدینه بود در گروِ خدمتِ عادی نبود خواست به میلِ دل و وفقِ مرام روزِ خوشِ خویش رسانَد به شام چون ز هوس هایِ فزون از شمار هیچ نبودش هوسی جز شکار اسب طلب کرد و تفنگ و فشنگ تاخت به صحرا پیِ نخجیر و رنگ رفت کند هرچه مَرال است و میش برخیِ بازویِ توانایِ خویش ایرج میرزا