ایرج میرزا
غزل ها
شمارهٔ ۱: قمر آن نیست که عاشق بَرَد از یاد او را - یادش آن گُل که نه از کف ببَرَد باد او را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
قمر آن نیست که عاشق بَرَد از یاد او را یادش آن گُل که نه از کف ببَرَد باد او را ملَکی بود قمر پیشِ خداوند عزیز مرتعی بود فلک خرّم و آزاد او را چون خدا خلقِ جهان کرد به این طرز و مثال دقّتی کرد و پسندیده نیفتاد او را دید چیزی که به دل چنگ زند در وی نیست لاجرم دل ز قمر کند و فرستاد او را حسن هم داد خدا بر وی ، حُسنِ عَجَبی گرچه بس بود همان حسنِ خداداد او را جمله اَطوارِ نِکوهیده از او باز گرفت هرچه اخلاقِ نکو بود و بجا ، داد او را گر به شمشاد و به سوسن گذرد اندر باغ بپرستند همه سوسن و شمشاد او را بلبل از رشکِ صدایِ او گلو پاره کند ورنه بهر چه بُوَد این همه فریاد او را ایرج میرزا