میرزا حبیب خراسانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۲۵: گفتمش هندوی زلفت، گفت طراری کند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گفتمش هندوی زلفت، گفت طراری کند گفتمش جادوی چشمت گفت عیاری کند گفتمش لعل تو خواهد کرد کام دل روا؟ باز گفت آری کند لیکن بدشواری کند گفتمش بیمار عشقت را چو جان آمد بلب گفت لعل جانفزای من پرستاری کند گفتمش هندوی سرمستت بود دائم خراب گفت مخمور است و گاهی نیز خماری کند گفتم آن طوق معنبر چیست بر گردن ترا؟ گفت تسبیح است و گاهی نیز زناری کند گفتم آن ترک قدح نوشت بود پیوسته مست گفت در مستی نگاهش کار هشیاری کند گفتمش آخر کند درد دل ما را دوا لعل خندانش تبسم کرد و گفت آری کند گفتم آن شیخ مزور در چه تدبیر است، گفت گاه صید خانگی گه صید بازاری کند میرزا حبیب خراسانی