میرزا حبیب خراسانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۱۷: گفتم از لعل لبت یک بوسه، گفت آری شود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گفتم از لعل لبت یک بوسه، گفت آری شود لیک با صد خواری و زاری بدشواری شود گفتمش بوسیدم از مستی لبت صد بار، گفت هر چه در مستی شود آخر بهشیاری شود گفتمش در خواب دیدم در بری دوشینه، گفت بختت ار بیدار گردد هم ببیداری شود گفتم از جور خیالت خانه دل شد خراب گفت چون گردد خراب اینخانه معماری شود گفتمش بی زر شدم بیزار گشت از من دلت گفت آری بیزری اسباب بیزاری شود گفتمش تا کی جفا کاری و خونخواری و جور گفت شاید نوبتی هم وقت دلداری شود گفتمش چندین گره بر طره مشکین مزن گفت تا دلهای بیسامان نگهدای شود گفتم از جان چون توان بگسیخت دل در پای دوست گفت دشوار است و سخت اما بناچاری شود میرزا حبیب خراسانی