میرزا حبیب خراسانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۱۲: شیخناشب تا سحر مست و خراب از باده بود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شیخناشب تا سحر مست و خراب از باده بود در خرابات مغان مست و خراب افتاده بود با حریفان دغل نرد و قمار و جام می کرده بود و برده بود و خورده بود و داده بود شیخنا را با نگاری ساده کار افتاد دوش ساده کار افتاده بود و شیخ مطلق ساده بود چون سبوقی کرده و می خورده بر پهلوی خویش خفته و خشت سر خم زیر سر بنهاده بود شیخنا بیچاره در این کار تقصیری نداشت ساده بود و باده بود و بزم عیش آماده بود بنگ خورد و چنک زد افیون کشید و می چشید شیخنا از قید هستی ساعتی آزاده بود نیست بود و هست شد، هشیار بود و مست شد شیخنا از نو مگر دیشب ز مادر زاده بود در برش ساده، بلب باده، ز پا افتاده مست بیخود و عریان تنش از خرقه و لباده بود دیدمش با آنکه چون من باخت دیشب قافیه پشت خم در صبحدم چون دال بر سجاده بود میرزا حبیب خراسانی