وفایی مهابادی
غزل ها
شمارهٔ ۱۷: گوشه ی چشم توام گوشه نشین کرد ز خود - معنی گوشه نشین هر که نداند این است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گوشهٔ چشم توام گوشه نشین کرد ز خود معنی گوشه نشین هر که نداند این است من چه دانم به جگر گاه مرا دست که زد این قدر هست که سرپنجهٔ او خونین است شرح گریان ز غم زلف تو ناید به قلم ماجرای من سودازده صد چندین است خواستم از دهنش بوسه، به تیغم زد و گفت: هر که بی جا بزند حرف، سزایش این است من فدای قدم آن که دلم داد به دوست مرده را هر که کند زنده مسیحا این است گر به تیغم بزنی دست ندارم زلبت چه کنم جان من آخر، نه که جان شیرین است؟ عرق روی تو بر گردن تو ریخته است یا که با صبح بهار آمده این پروین است وفایی مهابادی