صفی علیشاه
بحر الحقایق
بخش ۲۴۱ - عبدالشکور
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بود عبدالشکور آنکس که دایم بود کارش سپاس و شکر منعم نداند نعمتی را جز ز حضرت نه بیند هیچ از وی غیر نعمت بصورت گر چه آن رنج است و نقمت نبیند نقمت آنرا در حقیقت شدید النقمه آمد حق بر اعدا نباشد نقمتی زان گر چه پیدا بظاهر بلکه آن وسع است و رحمت خلاف اولیا و اهل طاعت وسیع الرحمه است از بهر اخیار نماید گر چه آن نقمات و آزار بسا نعمت که منعم داد و غم بود بسا نقمت که آن لطف وکرم بود دهد نعمت بمشرک تا شود دور دهد نقمت بعارف تا شود نور بود عبدالشکور آنکس که در رنج نبیند غیر ناز و نعمت و گنج بر او زیبا نماید شادی و غم دگر درد و دوا و عیش و ماتم معانی ریزد از حق در دلم باز کنم زان جمله بابی ب تو هم باز هر آن فردی ز افراد خلایق که دارد نعمتی از حق بلایق بود عبدالشکور اندر سپاسش که فرمودست حق نعمت شناسش چو بیند نعمت منعم در اشیاء هم اشیاء جمله او را همچو اعضا شود پس شاکر او زین جمله نعمت که حق بنهاده زان برجانش منت صفی علیشاه