صفی علیشاه
بحر الحقایق
بخش ۲۳۳ - عبدالسمیع و البصیر
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بود عبدالسمیع آنکس که ز اشیاء نیوشد صوت حق با سمع معنا ز هر شیئی نیوشد صوت خاصی که در آن رتبه دارد اختصاصی بعین سمع هم عبدالبصیر است که ز اشیاء دید حق را ناگزیر است هر آن کز گوش حق بشنید ناچار ز چشم حق ببیند هم در آثار حق او را مظهر سمع و بصر کرد باو خود را از این دو جلوه گر کرد پس او بیند در اشیاء ذات حق را نیوشد هم ز حق آیات حق را همان چشمی که اول ذات خود دید همان گوشی که صوت خویش بشنید تجلی کرد و ز اشیاء جلوه گر گشت هر آن شیئی عین آن سمع و بصر گشت هر آن کز حق چنین صاحب نظر شد بخاصه مظهر سمع و بصر شد به بیند حق ز هر شیی خود نمائی کند در عین قدس و کبریائی بمعنای دگر سمع و بصر را بهر جنبنده او بخشد اثر را چه حق فرموده از صدق ضمیرش تجلی از سمیع و از بصیرش نیوشد آن دعا کز حق تمنا باستعداد خود دارند اشیاء کند حق هم ز فیاضی اجابت نگردد رد بدر گاهش انابت به بیند هم زهر شیئی آنچه خودخواست بود تشریف آن بر قامتش راست هر آنچیزی که از حق او طلب کرد ز حق بگرفت و در اخذش طرب کرد کسی کاین نکته یابد در شهودش سمیع است و بصیر از حق نمودش صفی علیشاه