صفی علیشاه
متفرق ها
شمارهٔ ۳۹: مگرگذشت ز هجرت هزار و سیصد و پنج - که درگذشت و جهانرا گذاشت باقرخان
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مگرگذشت ز هجرت هزار و سیصد و پنج که درگذشت و جهانرا گذاشت باقرخان شب چهاردهم از جمادی الاولی چهارده شبه ماهی بخاک شد پنهان کم از چهل بد عمرش ولی بعقل و ادب هزار قرن فزون دیده بود از دوران ز بس پر است جهان از نمود او همه جای بدل نمی دهدم ره که رفته او ز جهان بسوخت بر پدر پیربیش از آن دل خلق که دیده گمشد فرزند و سوخت در کنعان شد استوار که داغ جوان بشاه شهید چه کرده بود که مرهم شدیش زخم سنان کسی ز حال صفی آگه است در غم او که دیده مرگ برادر بچشم و داغ جوان بجاست از پی تاریخ او که گفته خرد رسید طایر حق قرب اشیاءنه جان صفی علیشاه