صفی علیشاه
غزل ها
شمارهٔ ۱۵: دل طلبکار وصال ار ز تو در کوی تو بود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دل طلبکار وصال ار ز تو در کوی تو بود غافل از حال خود و بیخبر از خوی تو بود دل عجب نیست که سر گشته بچوگان تو گشت داشت یاد اینکه بمیدان ازل گوی تو بود عشق بست ارکه دو عالم همه راگردون و دست در کمندش اثر از قوت بازوی تو بود ساغر آنکس که بمیخانه زمینای تو زد مست و مبهوت مدام از می و مینوی تو بود حاصل کون و مکان نیست بجز عشق تو هیچ چون یکی کون و مکان پرتوی از روی تو بود پیشتر ز آنکه شد از غلغله عشق تو پر اندر این گنبد پیروزه هیاهوی تو بود صفی علیشاه