جامی هروی
سبحةالابرار
بخش ۱۰۷ - حکایت آن زاغ و کبوتر که به مناسبت لنگی همپای یکدیگر شده بودند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عارفی طوف کنان رفت به باغ دید در باغ حمامی با زاغ با هم از حکم دو جنسی رسته چون دو همنجس به هم پیوسته عارف آن حال عجب را چون دید به تعجب سر انگشت گزید که دو ناجنس به هم چون گستاخ میوه چین آمده اند از یک شاخ ناگهان دید که از شاخ بلند برگشادند سوی خاک نژند آب جویان به تک و پوی شدند لنگ لنگان به لب جوی شدند دید کانبازیشان در لنگی می دهد خاصیت یکرنگی زاغرا ور نه چه نسبت به حمام که گزینند به یک شاخ مقام بس دو خویش به نسب همخانه که نشینند ز هم بیگانه آشنایی نه به قرب نسب است قرب ارباب ادب از ادب است جامی هروی