جامی هروی
سبحةالابرار
بخش ۹۸ - حکایت پیر آزاده با جوان محتشم زاده
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
محتشم زاده از نخوت جاه می خرامید ظریفانه به راه به تبختر قدمی برمی داشت وز تکبر علمی می افراشت عارفی پشت دو تا در ژنده دلی از نور الهی زنده گفت کای تازه جوان تند مرو پند سنجیده پیران بشنو این روش نیست چو خوش پیش خدای بازکش زین روش ناخوش پای طبع او از سخن پیر آشفت بانگ برداشت ز نادانی و گفت کای ز گفتار تو بر من باری می شناسی که کیم گفت آری اولت بود یکی قطره آب که ازان شستن ثوب است ثواب از شکم تا به کنار آمده ای از ره بول دو بار آمده ای و آخرت جیفه افتاده به خاک کرده پنهان به یکی تیره مغاک بر تو آن پرده به فرض ار بدرند چشم نابسته کسان کم گذرند در میانه که سراسر خوشی است روز و شب کار تو سرگین کشی است تنت آراسته از گوهر و در چون شکنبه شکم از سرگین پر گر به خود نیست شناساوریت لب گشادم به شناساگریت از من این نکته فراموش مکن مدحت مدحگران گوش مکن جامی هروی